تمام قصه تمام نمیشود
بادگیرها گیر بادند
و بارانی که میپوشیم
نمیبارد
چترها بیهوا باز میشوند
گنبدهای بی مناره
مناظر کریهی تکراری هستند
تمام نمیشوند
تا جانمان در نرود
نرود اجباری
بهشت سربازانی که
بادها و باران و تمام قصههای ما را
با ماتمهای مبهوت
تمام کردهاند
تمام هم که بشود
ما را گذاشتهاند
هوا برشان داشته
ما هم تمام شدنیستیم
نیستیم؟!
بادگیرها گیر بادند
و بارانی که میپوشیم
نمیبارد
چترها بیهوا باز میشوند
گنبدهای بی مناره
مناظر کریهی تکراری هستند
تمام نمیشوند
تا جانمان در نرود
نرود اجباری
بهشت سربازانی که
بادها و باران و تمام قصههای ما را
با ماتمهای مبهوت
تمام کردهاند
تمام هم که بشود
ما را گذاشتهاند
هوا برشان داشته
ما هم تمام شدنیستیم
نیستیم؟!