الف - م (امید منتظری) که روز شنبه دهم بهمن به عنوان اغتشاشگر روز عاشورا محاکمه شد و تصاویر دفاعیات او از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است، بنابر آنچه از وی در دست است، شاعری توانا و مخیل است. او نظریاتی نیز در مورد شعر منتشر کرده که از جملهاست دیدگاهش پیرامون شعر امروز؛ امید منتظری مینویسد: «شعر نه آن جملات پر طمطراق را میباید، نه آن همه استعاره و تشبیه و مجاز. اینطور فکر میکنم که شعر در نگاه شاعر است. هنگام که به همین رویدادهای روزمره خیره میماند. هنگام که دست کودک را میگیرد و مینویسد: آب
سهلی که محال میشود، نه حتی ممتنع. گمان میکنم اثبات شعر نه به کلمات ثقیل و پیچیده است که اینچنین ارتباط با مخاطب کمرنگ و باور ناپذیر میگردد. همچنین به قالب ریزی واژگان بی اثر نیز نمیباشد. قالب ناشی از سیما و شکل بیان محتوای خاصی است که آنارشی ذهنی و زبانی معاصر آنرا بر نمیتابد و پذیرا نیست.
ادبیات زبان فاصله و مجزا بودن نیست؛ زبان ارتباط است، تنیده به درک و وجود آدمی. شعر را اینگونه باور دارم نه آن خیال بعید و نه آن پرندهی دور. مینویسیم: دلتنگ دلتنگی هامان، شکستهی دلشکستگی هامان، با الفبای امید و حسرت که هی خط میخورد و دوباره...
اینگونه بر میگزینم، کلمات باور پذیر و تصاویر آشنا؛ اما نگاهی فراتر از تصویر بودن، در کشاکش نیستی و هستی و به معنایی شاید متافیزیک زندگی روزمره.
اما نه شاعر فیلسوف است و نه شعر چراگاه فلسفه. نمیدانم فلسفه چیست با این حال میدانم که شعر آن نیست ...
شعر من درازنای پر پیچ و خم هیچ خطابهای نخواهد بود. استدلالی برای گویشش ندارم، اما ضرورتی است. زمین لرزهای به مانند آوار آوار تشویش انسان معاصر. تفکیک شعر در نگاه از زاویهای دیگر است. شاید خیال و شاید فراتر از آن؛ در عمل هم بیان این دید و حس، به گفتاری مؤثرتر، گویاتر و ماندگار تر است. آفرینش هنر میباید از درون هنرمند باشد. مخلوق بی هویت بیگانه است. انگار که نیست. ولی مقصود تنها اصالت اثر نیست که اصالت اثر ناشی از اصالت آفرینندهی آن میباشد، بدان شکل که به ضرورت خلق آن رسیده باشد. اثری خالص و مستقل! هنری از خویشتن که بر تنها نشیند.
نمونهای از شعر درخشان امید منتظری
امروز
امروز
صبحانه نخوردم
شعری نگفتم
و چای که همینجور دم میکشد روی اجاق
بوی مرداب میگیرد
بندگی روزهای سرد میکنم
پنجره آزارم میدهد
و باز منتظرت میایستم...