شرم

اندوه
آبشاری‌ست
که بر واژه‌ها فرو می‌ریزد

اشک چشم‌هایم
شور
شیرین
بدون هیچ مزه‌ای
مانده‌ام به چه‌کار می‌آیند؟
چه بگویم...
وقتی که نادانی درونم است
و عقل
به‌حالم می‌گرید
سخنی نمی‌توانم گفت.