د: ۱۴

شعری که تو نخوانی
دروغی است که شاعر میگوید

آینهای ترک برمیدارد
دلی میشکند
دستی کتاب را میبندد
کلمات بر صفحه کلید
اشک میشوند
باران به دریا نمیرسد
نازا میشود رود زاینده
شاعر میمیرد!

بخوان
بخوان به نام عشق
بخوان تا شعر، دریا شود
آبی، آینهی آسمان
بخوان تو
که زیباترین کلامی بر کاغذ
تو که راز حروف را میدانی
و ازدروغ بیزاری
مرا بخوان
بگذار شعری برایت بسرایم