چه‌‌گونه آیینه‌ای نیست

چه‌‌گونه آیینه‌ای نیست
و در تو
من منعکس شدم؟


با لبخند تو می‌خندم
با چشم‌هایت می‌بینم
با دست‌هایت می‌نویسم
با پاهای تو راه می‌روم
رازی‌ست
ضربان قلب تو
خون را در رگان من جاری می‌کند


بی آن‌که آیینه‌ای باشد
تو انعکاس من شده ای
من بازتاب تو
و این
تصویر عشقی است
تا ابد تکرار می‌شود.