خورده، تنم میلرزد سرما
زمین، نمیگیرد تن گور،
به ندارد جا دیگر، گورم.
سرما میمیرد در تن
گور در تن ميلرزد
تنها تو میدانی و تنت
کجا مرده گم؟ گور
تویی که سرمایِ مفرطی
تنی که تنها و زمین خورده
یا خورده زمین، خورنده.
سرد میلرزد ازدستم
نمی نویسد سرما مرده
سرما کشته، نوشته.
تن تویِ، گور - صف
صف تویِ گورستان کشیده
سرما، نخورده نوشته
بر سطر سطرِ سنگی
در دست ایستاده تویِ صف.
سرما، می لرزد صف مرده
همه، سرما خورده
بی سنگِ گور، گم
دستم خط خورده، سرد است
میلرزد گورم سنگ
میافتد دستم سرد.
سرما گور، جایِ خورده نیست
بایست
این صف که میلرزد سرما
این مرده همه
زمینخوارانِ بی سر.
ما خورده زمینمان گوری
بینهایت تا صف
بدهد دست به دستِ سنگ
تا سرما مردن.
که جایِ گور، مهیا
خوردهاند زمین پیشتر
سرما مانده بر جا.
دستانم خالی در گور
سنگینی میکند سرِ ما
ادامه تا صف - سرما تنم
گور به گور میشود
تنها.
زمین، نمیگیرد تن گور،
به ندارد جا دیگر، گورم.
سرما میمیرد در تن
گور در تن ميلرزد
تنها تو میدانی و تنت
کجا مرده گم؟ گور
تویی که سرمایِ مفرطی
تنی که تنها و زمین خورده
یا خورده زمین، خورنده.
سرد میلرزد ازدستم
نمی نویسد سرما مرده
سرما کشته، نوشته.
تن تویِ، گور - صف
صف تویِ گورستان کشیده
سرما، نخورده نوشته
بر سطر سطرِ سنگی
در دست ایستاده تویِ صف.
سرما، می لرزد صف مرده
همه، سرما خورده
بی سنگِ گور، گم
دستم خط خورده، سرد است
میلرزد گورم سنگ
میافتد دستم سرد.
سرما گور، جایِ خورده نیست
بایست
این صف که میلرزد سرما
این مرده همه
زمینخوارانِ بی سر.
ما خورده زمینمان گوری
بینهایت تا صف
بدهد دست به دستِ سنگ
تا سرما مردن.
که جایِ گور، مهیا
خوردهاند زمین پیشتر
سرما مانده بر جا.
دستانم خالی در گور
سنگینی میکند سرِ ما
ادامه تا صف - سرما تنم
گور به گور میشود
تنها.