هجده سال از خزان هولناک سال۱٣۷۷ گذشت. اما روشنایی هنوز در پردههای تو در تو و تاریکِ ابهام زندانیست. هر چند در آن پاییز مرگبار شاخهها و برگهای قتلهای سازمانیافته و سیاسی- عقیدتی نمایان شد، اما ریشههای رویکرد ارتجاعی کشتار و حذف مخالفان و دگراندیشان نه تنها همچنان برجا مانده است بلکه سیر آن را میتوان تا نخستین سالهای پاگرفتن حاکمیت جدید پی گرفت. حذف فیزیکی مخالفان و منتقدان در بسیاری از شهرها به گونهای شکل گرفت که رعب و وحشت را در بدنۀ جامعه بپراکند. پیام نمایندگان ستم روشن بود: هر صدای آزادی خواهانهای را در گلو خفه میکنیم! سپس برای زمینه سازی فرهنگی – تبلیغاتی ساخت برنامههای تلویزیونی بر ضد روشنفکران مستقل در دستور کار قرار گرفت. دور تازۀ سرکوبِ آزادیخواهان با برنامههای ننگینی چون"هویت" از سوی کارگزاران امنیتی در سیمای جمهوری اسلامی آغاز شد. آن گاه نوبت به احضار و تهدید نویسندگان، شاعران و همۀ روشنفکران مستقلی رسید که درپی تجدید فعالیت نهاد مستقل اهل قلم، کانون نویسندگان ایران، بر آمده بودند. طرح ناکام به دره انداختن اتوبوس حامل نویسندگان در سفر ارمنستان و ربودن یکی از فعالان کانون، این چرخۀ وحشت افکنی را به اوجهای تازهای رساند.
اما هنوز چرخۀ مرگ و هول تکمیل نشده بود. قتلهای سیاسی پاییز ۷۷ (موسوم به قتلهای زنجیرهای) موج دیگری برای حذف فیزیکی دگراندیشان و آزادیخواهان به راه انداخت. با آشکار شدن قتلهای تبهکارانۀ دو نویسندۀ آزادیخواه و عضو کانون نویسندگان ایران، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، اعتراض همه جانبۀ آزادیخواهان و روشنفکران متعهد بالا گرفت. البته کمی پیش از آن، گردونۀ جنایت و تاریکی به کار افتاده بود و داریوش فروهر و پروانه اسکندری را وحشیانه سلاخی کرده بود. حاکمیت ابتدا کوشید پیش دستی کند و با پذیرفتن و محدود کردن این کشتارها به چهار قتل از عمق این جنایتها بکاهد و روند مستمر سرکوب سازمان یافته را نتیجۀ انحراف مشتی "خودسر" جلوه دهد. اما آرام آرام آشکار شد که عاملان بیرحم و خشن دستگاه امنیتی، در گذشتهای نه چندان دور، از ریختن خون دهها مخالف و آزادیخواه دیگر همچون زنده یادان سعیدی سیرجانی، ابراهیم زال زاده، احمد تفضلی، غفار حسینی، احمد میرعلایی، پیروز دوانی، حمید و کارون حاجی زاده، مجید شریف و... هیچ بیمی به خود راه ندادهاند.
بیش از دو سال بعد، دادگاهی سرهم بندی شده در پشت درهای بسته و بدون حضورِ خانوادهها و وکیلانِ جانباختگان بر پا شد. اما پیش از آن سعید امامی را از میان برداشتند تا رازهای مگوی این تبهکار و فرماندهان اصلیاش همچنان در پرده بماند. سپس با حذف همۀ اقرارهای او طول و عرض پرونده را کوچک و کوچکتر کردند و سرانجام مشتی عامل خرده پا را محکوم کردند و پس از چندی همین که آبها از آسیاب افتاد همانها را نیز به مرخصیهای مادام العمر فرستادند. در این میان، ناصر زرافشان، وکیل متعهد قربانیان و عضو کانون نویسندگان ایران را به جرم بیان حقیقت، کوشش پیگیرانه و پافشاری برای روشن شدن همۀ ابعاد جنایت و طلب محاکمۀ آمران و عاملان جنایتها، به پنج سال زندان محکوم کردند. از این گذشته، طی این سالها، نه تنها کمترین گشایشی در فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه پدید نیامد، بلکه دامنۀ فشار و سرکوب، اینبار به شیوههای دیگر گسترش یافت و کارگران، زنان، دانشجویان، فعالان اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، روزنامه نگاران و... سرکوب و قلع و قمع شدند. فشارهای امنیتی بر کانون نویسندگان ایران همچنان به شدت ادامه داشته است و طی این سالیان بسیاری از اعضای این تشکل فرهنگی -اجتماعی مستقل به اتهام فعالیتهای کانونی تحت تعقیب، مراقبت و بازجویی قرار گرفته، به محاکمه کشیده شده و راهی زندان شدهاند. طی سه ماه گذشته، احضار و بازجویی شماری از اعضای هیئت دبیران کانون، جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد احمد شاملو، ممانعت از برپایی مجمع عمومی و انتخابات کانون تنها یک پیام روشن برای آزادیخواهان در برداشته است: هرگز نپندارید چیزی عوض شده است!
در هجدهمین سالگرد قتل جانباختگانِ راه آزادی، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، کانون نویسندگان ایران بار دیگر اعلام میکند که با آرمانهای پاک و آزادیخواهانۀ یاران از دست رفتۀ خود برای دست یابی به آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثنا، بر همان پیمان است که بود، هرگز حتا یکدم از دادخواهی در نمیگذرد و تا محاکمه و مجازات آمران و عاملانِ جنایتهای سه دهۀ اخیر و برچیده شدن تمامی بساطِ شکنجه و آزار و آزادی کُشی دمی از پای نمینشیند. به همین مناسبت، روز جمعه ۱۲ آذر ماه، ساعت ٣ بعد از ظهر، بر مزار محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در گورستان امامزاده طاهر کرج گرد میآییم و یادشان را گرامی میداریم.
کانون نویسندگان ایران
۹ آذر ۱٣۹۵