مقاومت شعری از پیمان فرهنگیان

به رفیق شاعر و گرانقدرم احمد زاهدی لنگرودی،
عضو کانون نویسندگان ایران، در همدلی با شعری زیبا و دلنشین از او

از چه باید گریخت رفیق؟!
از چه باید گریخت؟!

شب،
همیشه ترس‌اش را به سپیده پارس می‌کند!
تاریکی به نور! 

از چه باید گریخت؟!
رفیق ...!!!
از چه باید گریخت؟! 

اگر که سهم ما از زندگی،
همه وابسته به این باشد،
که چقدر خود را به زندگی بسته باشیم.
فرقی نمی‌کند، تمام عمر اگر زمستان باشد یا نباشد! 

از چه باید گریخت؟!
اگر که زيستن و زندگی کردن،
معنايش همه همین باشد:
"بستن خود به زندگی" 

از چه باید گریخت؟!
وقتی که زندگی، همه ماندن، همه ایستادن و مقاومت است،
و مقاومت، خود زندگی‌. 

"بگذار ترسوها، ترسشان را پارس کنند به ما."

شب،
همیشه از سپیده می‌ترسد.
شب،
همیشه ترس‌اش را به سپیده پارس می‌کند!
تاریکی به نور! 

ما که خود را چون سپیده، به زندگی بسته‌ایم،
خوب می‌دانیم،
به تمسخر گرفتن سقوط شب، تا کجا تماشایی‌ست!

از چه باید گریخت رفیق؟!
از چه باید گریخت؟! 

وقتی که زندگی، همه ماندن، همه ایستادن و مقاومت است،
و مقاومت خود زندگی‌.
فرقی نمی‌کند، تمام عمر اگر زمستان باشد یا نباشد! 

از چه باید گریخت؟!

به نقل از صفحه‌ی اینستاگرام پیمان فرهنگیان

پیمان فرهنگیان