پدر

بیا پدر بیا
در آغوش هم بگرییم
تو برای پدری که نداشتی
من برای پدری که دارم
نه تقصیر تو بود
که دیوار فرو ریخت
نه تقصیر من
 زیر آوار مانده‌ام

بیا در آغوش هم بگرییم پدر
برای احمدی که بود
برای احمدی که منم
 آخرین بار که خندیدیم
دنیا تمام شد
ما ماندیم و
کوه‌هایی که چون پشم شتر دریده شد
ما ماندیم و
صدای منحوس قاریان
که کفاره‌ی گناهان نکرده از ما می‌گرفتند

بیا در آغوش هم بمیریم پدر
دست‌کم این‌بار
حق به حق‌دار برسد
و این نابکار
قاریان بی‌مقدار
بر نعش ما تقلایی کنند
بیا برای هم بمیریم
این بار
این راست‌ترین کار
زندگی‌است.