این شعر را...

اين شعر را اگر بخوانيد تا آخر
هيچ اتفاقی نخواهد افتاد، مگر
چند کلاغی بال بگيرند و بپرند
و کودکی
که لِی‌لِی می‌کرده تا حالا
دچار شود.
اين زند‌گی تا آخر
چيزی ندارد مگر
پيرکند تجربه‌های نا آزموده را
آن‌قدر می‌کُشدمان
پير می‌شويم.
من اما پير نشده‌ام
عروسک‌هايم را عروس کرده‌ام
و حالا
با فکرِ کلاغِ پريده رنگی
خيالِ خالی‌ام را پُر می‌کنم
که ابتدای اين شعر
بی‌هوده
         جامانده
                و هنوز
بال نگرفته به پرواز.