جانِ من...
ازچه میترسيدی؟
سوآل تو برآشفت
فقط انگار هوا
كمی آغشتهتر بود آن روز
شعرهايم را آب، قايق كرده
بوسههايت را باد برده
قايم كرده
فراموش كردهام هنوز
دوستت دارم
كمی آغشتهتر بود آن روز
و باد، بیباكتر بود
ساعتِ چند بود؟
شعرهايم را آب ... ـ يادم رفته
بقيهاش چه بود؟ ـ
خاكستر را باد
نگاهت را
عابری پرسان كه میگذشت
ـ يادم آمد ـ
دزديد.
ازچه میترسيدی؟
سوآل تو برآشفت
فقط انگار هوا
كمی آغشتهتر بود آن روز
شعرهايم را آب، قايق كرده
بوسههايت را باد برده
قايم كرده
فراموش كردهام هنوز
دوستت دارم
كمی آغشتهتر بود آن روز
و باد، بیباكتر بود
ساعتِ چند بود؟
شعرهايم را آب ... ـ يادم رفته
بقيهاش چه بود؟ ـ
خاكستر را باد
نگاهت را
عابری پرسان كه میگذشت
ـ يادم آمد ـ
دزديد.