نه‌نويسنده‌

 _ من نويسنده‌ام.
« اين را يكی گفت كه قصه می‌نوشت»
‍[قاضی نگاه كرد]
_ من نه‌نويسنده‌ام!
« اين را همان كه قصه می‌نوشت، گريست»


به انكارِ خود برآمديم
كه قاطعانه
             مفتيان
زمين را مسطح كنند
به سودِ خويش

مگر اين‌همه چرخشِ ساليان را
اذهانِ منجمد نديدن نگرفت؟!

اينك ما
در سرزمينِ مقتولانِ منكرِ خويش
نه شاعری سربه‌دار است
نه روحِ شاعر قربانی
و زمانه‌ای غمين است
و حكايتی
           چون هميشه طولانی